سلطان و چهار دزد( پردهٌ دوم)
دوکتور بشير افضلي وخانم ايلزا افضلي دوکتور بشير افضلي وخانم ايلزا افضلي

صحنهُ دهکده از دور نشان داده ميشود- شب است اتاق کوچکي که توسط دو عدد شمع روشن شده و به اطراف اين روشني چهار نفر دزد در حال صحبت هستند .

دزد اول- حتي شير خان در خواب نميديد که خانه اش به اين سادگي دزدي شود.

دزددوم- به همه حال، چيزيکه ميخواستيم بدست نيامد.

دزد سوم- هر چيزيکه بود کار ما فوق العاده و ماهرانه بود وبه اين سرعت و تيزدستي هيچ وقت صورت نگفته بود .

دزد اول- امشب بايد خانه رستم خان را پاک کنيم چرا که تمام دارائي مردم را  چور و چپاول نموده است . ( به دروازه تق تق ميشود)

دزد چهارم- خاموش باشيد کسي دروازه را  ميزند(ميخيزدصدا ميزند) کي هستي؟

سلطان- من هستم فقير بي سرپناه، بيکس و تنها، بنام خدا هر چيزيکه داريد خير کنيد، گرسنه هستم ( در را باز ميکند)

 دزد چهارم- اوه ، فقير است فقير، چي ميخواهي بابه جان دراين نيم شب چي ميکني

سلطان-گرسنه هستم بچيم و از راه بسيار دور آمديم مانده و ذله هستم، ميخواهم همينجا چند دقيقه نزد شما بمانم و دم خود را کمي راست کنم .اگر کدام لقمه ناني....

دزد دوم- بيا پدر بيا، بگذار که داخل شود ( سلطان داخل ميشود) برو پدر درآنجا نان است خودت بگير و بخور اين هم چاي( سلطان يک پارچه نان ميگيرد ودر جائيکه برايش پيالهً چاي تعارف شد مينشيند)

سلطان- تشکر بچيم خداوند شما را زنده داشته باشد( خاموشي مطلق)

                  ( آواز خوردن نان و چاي سلطان ( شلپ، شلپ) شنيده ميشود)

دزدسوم- خوب چرا خاموش شديد پس قرار ما همان قسم شد که گفتيم.

سلطان – بچيم چي قرار گذاشتيد

دزدسوم- بابه جان ما پلان داريم دعا کن که موفق شويم اگر موفق شديم فردا همينجا  بيا و حق دعاي خود را از من بگير.

سلطان بچيم دعا ميکنم اما چي پلاني است  براي من بگوئيد ممکن من هم بتوانم براي شما خدمتي کنم( همه ميخندند)

دزد دوم- حالا تو بسيار سر سفيد شدي پدر،  به استراحت ضرورت داري، ديگراز دست تو چيزي ساخته نيست.(ميخندند)

سلطان- از دست من همه چيز ساخته است اما از دست شما چيزي ساخته نيست شما بگوئيد که چه کاري را انجام داده ميتوانيد که  من نميتوانم.(همه ميخندند)

دزداول – بابه جان کاريکه ما انجام ميدهيم سلطان انجام داده نميتواند.

سلطان- اما من فقير خدا هستم بسيار چيز ها را ميتوانم انجام بدهم.اين را يقين داشته باشيد قدرت و نيرو ي بزرگي در وجود من نهفته است که ميتواند کمک خوبي براي شما باشد.( دزد ها ميخندند)

دزد اول – اين نيروي بزرگ شما چه خواهد بود پدر، اما ما هر کدام چيزي داريم که سلطان ندارد.

سلطان- نيروي ايکه در نز من است ميتواند شما را از مرگ نجات بدهد  اما ميخواهم بشنوم نزد شما چه چيزيست که در نزد سلطان نيست.(دزدان تعجب ميکنند)

دزداول- خوب بشنو سر سفيد ما چهار دزد هستيم رفيق جاني جاني و هر کدام ما قدرت و نيروي خاصي داريم که ميتوانيم کارهاي بزرگي را انجام بدهيم.

 نام من قفل و ريسمان  است توسط ريسمان خود ميتوانم در هر نوع عمارت به هر اندازه ايکه بلند هم باشد بدون کدام سر و صدا بالا شوم و قفل ها را بدون آواز باز کنم.

دزددوم- من ميتوانم به بوي، جواهرات را پيدا کنم و نام من بوي است

دزدسوم- من به زبان سگها بلديت دارم اگر آواز بکشند ميدانم که چي ميگويند نام من زبان است .

دزد چهارم- نام من آدم چهره است . من هر رقم انساني را که در تاريکي شب ببينم ميتوانم او را در روز بدون اشتباه بشناسم. خوب پدر حالا از خود بگو که تو چي داري و چي کمکي ميتواني با ما بکني.

سلطان- قدرت و نيروي من در ريش من است(همه ميخندند) بلي بلي ، اگر آنرا شور بدهم شما را حتي از قتل حتمي نجات خواهد داد. ( همه ميخندند و خوشي ميکنند)

همه يکجا ميگويند پس نام شما نجات است .

دزداول- ديگر ما از خدا چي ميخواستيم يگانه چيزيکه کمبود داشتيم همين بود

دزددوم- خوب اگر چنين است بيائيد امشب خرانه سلطان محمود را دزدي کنيم

چي فکر ميکني بابه جان ؟

سلطان- درست است چرا ني اول بايد دزدي نکنيد اگر دزدي کرديد بايد از سلطان را دزدي کنيد( همه ميخندند) اما يک چيز را ميخواهم بدانم که چرا از سلطان را که ميگويند شاه عادل است ميدزديد؟

دزداول- براي اينکه سلطان درخواب است وعدالتش درچهارديوار قصرش وجوددارد.

سلطان- چطور در چهار ديوار قصرش وجود دارد. ميگويند سلطان در همه جا ، با هر کس يک رنگ است و عدالت را حتي بالاي نزديکان خود تطبيق ميکند.

دزددوم- اما سلطان خبر نداشت که وزيرش شير خان مال مردم را دزديده بود وما مال شير خان را دزديديم و براي غريبان تقسيم ميکنيم

دزدسوم- بلي ما بايد مال سلطان را بدزديم و براي غريبان و بيچارگان بدهيم.

سلطان – اگر چنين است حرکت کنيد من هم با شما هستم( ميخندند)

                                          ( پرده پائين ميشود )            ادامه دارد


October 5th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل هنری